قرار سوختن
خیلی عجیبه سوختن در آتش تو
میسوزم اما بی تو خاکستر نمیشم
من عاشق این دردِ بی درمونم ای عشق
حظ میبرم از دردمو بهتر نمیشم
چه زخما که گل کرد در این باغ زخمی
نه آهی به لب رفت نه بر چهره اخمی
تو دردی تو درمان تو با چشم مستت
منم که سپردم خودم را به دستت
سالار عقیلی
➖➖➖➖➖➖
یکی از عهدهای طبیعت همینه : « سوختن »
طبیعت هر بیگانگی رو میسوزونه و از بین میبره
هیچ فاصله و جدایی رو طاقت نمیاره و محو میکنه
هر که در عهد طبیعت ماند ، دارد سوختن
عهد حق باشد بدی در آتشش افروختن
پاک میگرداند این آتش ز هر آلودگی
دست خیّاط ازل دارد بنای دوختن
لکههای زائد اول سوختن زائل کند
جان عالم بعد از آن بر جان کند آموختن
نوشته شده در 07 آذر 1404
توسط
مدیر قرار
دیدگاه خود را بنویسید